پسرونه

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسرونه» ثبت شده است

هردو طرف مقصرن ... هم جنس من هم جنس تو!

هردو طرف مقصرن ... هم جنس من هم جنس تو!

هردو طرف مقصرن... 

هم جنس من هم جنس تو! 

زن هایی که یاد نگرفتن دلشون برای جنس خودشون بسوزه.

دلبری هاشون رو توی خیابون کشیدن و تو جواب لبخند مرد زن دار خندیدن.

زن هایی که ترسیدن از تنها موندن تو این اجتماع و برای تنها نموندن چنگ انداختن به مرد های دیگه و زن دیگه ای رو تنها کردن. 

مرد هایی که یاد نگرفتن دلشون نلرزه با هر چشم و ابروی گریم شده و قشنگ تری! 

مرد هایی که اجتماع هندونه زیر بغلشون گذاشت که مردن و حق دست گذاشتن رو هر زنی رو هر زمان دارن و میتونن زنشون رو دوست داشته باشن و عاشق معشوقه هاشون باشن.

زن هایی که احمقانه "دوسِت دارم" رو حواله هر مردی میکنن و مرد هایی که در عینِ دوست داشتن  خیانت رو خوب بلدن!


#محیا_زند


 یکی رو میشناسم با اینکه زن و بچه داره و با اینکه به نظر میاد خیلی مرد خوبیه به خانواده اش خیانت میکنه
نمیگم فقط به همسرش خیانت میکنه بلکه میگم به خانواده اش 
 چون اساس خانواده با خیانت به لرزه می افته
دلیل مضحکی که برای این کارش میاره  اصن مهم نیست و نیازی به بیانش نیست

فقط لطفا همگی #کمی_آدم_باشیم

پ.ن: مدتها بود از این شکلک ها استفاده نکرده بودم خنده
۱۵ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۵۸ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
حتی خدا هم طاقت خواندن ندارد

حتی خدا هم طاقت خواندن ندارد

یک خاطره از روزهای رفته فهماند

لیلی و مجنون بهتر است افسانه باشد


حتی خدا هم طاقت خواندن ندارد

شعری که اوجش هق هقی مردانه باشد


روزی خبر آمد جهان دیگری هست

تا دردهای این جهان بیعانه باشد


#پویا_جمشیدی

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
که راه عشق، آری طاقت مردانه می خواهد

که راه عشق، آری طاقت مردانه می خواهد

نمی رنجم اگر کاخ مرا ویرانه می خواهد

که راه عشق، آری طاقت مردانه می خواهد


کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق را

پرنده در قفس هم باشد آب و دانه می خواهد !


چه حسن اتفاقی ! اشتراک ما پریشانی ست

که هم موی تو هم بغض من آری، شانه می خواهد


تحمل کردن هجر تو را یک استکان بس نیست

تسلی دادن این فاجعه میخانه می خواهد


اگر مقصود تو عشق است، پس آرام باش ای دل

چه فرقی می کند می خواهدم او یا نمی خواهد؟


#سجاد_رشیدی_پور

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۰۵ ۱ نظر
مجنونِ لیلی
ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !

ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر میشد ، قریب پنج دیوان داشتم


بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم ؟


ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم


لحظه ی تشییع من از دور بویت میرسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم !


#کاظم_بهمنی

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۱۲ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
و ساده لوحی در خانه ی ما موروثی است

و ساده لوحی در خانه ی ما موروثی است

و ساده لوحی در خانه ی ما موروثی است 

پدر تار می زد 

و می گفت: "جهان به آواز زنده است"


برادرم برای جنگ نامه می نوشت:

"تمامش کنید ابله ها

مگر نمی بینید

انسان کشته می شود"


و من فکر می کنم 

خاورمیانه را

شعر نجات می دهد


#ناهید_عرجونی


۱۳ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۱۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
عشق را شاید, ولی هرگز مرا نشناختی

عشق را شاید, ولی هرگز مرا نشناختی

ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم

بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی


من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود

می توانستی نتازی بر من, اما تاختی


ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست

عشق را شاید, ولی هرگز مرا نشناختی


#فاضل_نظری
۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۵۹ ۴ نظر
مجنونِ لیلی
ما آدمها ...

ما آدمها ...

پایم درد می‌کرد.

یعنی کفشم مال پارسالم بود و تنگ شده بود.

هر چند کفش تنگ نمی‌شود و پا بزرگ می‌شود؛

ولی آدم چون خودش را نمی‌بیند، تقصیر را گردن چیزهای دیگر می‌اندازد.


#فرهاد_حسن‌‌زاده
۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر
مجنونِ لیلی
عشق...

عشق...

عشق، پیری‌ست که بدجور حواسش پرت است

یک نفر باید از این پیر حمایت بکند


#امید_صباغ_نو


۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۴۷ ۱ نظر
مجنونِ لیلی
من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم

من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم

ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم

دست بردم به تمنا و نیامد به کفم


کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج

جذبه ی دیدن تو می کشد از هر طرفم


راه تردید، مسیر گذر عاشق نیست

چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟


پدرانم همه سرگشته ی حیرت بودند

من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم


زخم بیهوده مزن، سینه ام از قلب تهی است

بهتر آن است که سربسته بماند صدفم


#فاضل_نظری

۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۷ ۰ نظر
مجنونِ لیلی
من که نمیتوانم همچین آدمی را فراموش کنم..

من که نمیتوانم همچین آدمی را فراموش کنم..

تصور کن خودت را نزدیک مرگ ببینی و ناگهان کسی در زندگیت ظهور کند!

از جنسِ معجزه....

کسی بیاید اهلِ روشنایی

کسی بیاید ایمان از دست رفته ات را به تو بازگرداند...

من که نمیتوانم همچین آدمی را فراموش کنم..

۲۷ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۰۴ ۳ نظر
مجنونِ لیلی