پسرونه

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسرونه» ثبت شده است

تو فقط عاشق باش

در حرم می بینی 

آسمان در کف دستان غزل خوان امام من و توست 

تو فقط عاشق باش


کمی از بی سرو سامانی این عالم دون فارق باش

به خدا می بینی

تو خدا می بینی

تو فقط عاشق باش

۱۵ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۰۳ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

تساوی اشتباهی فاحش و محض است!!

معلم پای تخته داد میزد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود !


ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم میکردند!!

وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق میزد

برای آنکه بی خود های و هو میکرد و با آن شوربی پایان

تساوی های جبری را نشان میداد


خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود

تساوی را چنین بنوشت :یک با یک برابر هست !!!

از میان جمع شاگردان یکی برخاست

همیشه یک نفر باید بپاخیزد!!

به آرامی سخن سر داد :

ادامه مطلب...
۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۱ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

حالمان بد نیست غم کم می خوریم

حالمان بد نیست غم کم می خوریم

کم که نه، هر روز کم کم می خوریم


چند روزی است که حالم دیدنی است

حال من از این و آن پرسیدنی است


گاه بر روی زمین زل می زنم

گاه بر حافظ تفأل می زنم


حافظ دیوانه فالم را گرفت

یک غزل آمد که حالم را گرفت


« ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه می پنداشتیم »

۱۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

همه دارند و همه ندارند مگر میشود؟

می نویسم دلم آتش دارد 


همه دارند و همه ندارند مگر میشود همه داشته باشند و همه نداشته باشندش؟؟


آری میشود 


و شده است 


سالهاست که مردم امامی را دارند اما همه آن را از خود دور کرده اند 


و این میشود که او را دارند اما او را ندارند 


دلتنگ آقاییم


۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۸:۱۲ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

زیبایی از هـزار فرسخی داد میـزند نه از هزار قلـم آرایــش ...

زیبایی از هــــزار فــــرسخــــی داد میـــــــزند 


نه از هــــزار قلـــــــم آرایـــش ... 


تو یک فرشته ای! 


در روزگاری که : 


زن را بـه "تن" می شناسند 


غیرت را "بددلی" می نامند 


و باحجاب را " اُمل" می دانند ، 


تو همچنـان "فرشته" بمان

۰۹ تیر ۹۳ ، ۲۲:۵۲ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ 

گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ 


این درگه ما درگه نومیدی نیست 

صد بار اگر توبه شکستی باز آ

۰۹ تیر ۹۳ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

دل است دیگر این بار بهانه "آدم" می گیرد!

دلم"آدم"هایی را می خواهد که بدون هیچ چشم داشتی خوبند!

بدون هیچ منتی نیکی می کنند.

بدون ذره ای غرور می بخشند و اسطوره تواضعند!

آدم هایی که تازه وقتی از آنها تشکر می کنی می گویند: وظیفه ام بود!

وظیفه ای که هیچ وقت نفهمیدم کجا تعریفش کرده اند...

دل است دیگر این بار بهانه "آدم" می گیرد!

۱۷ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۶ ۳ نظر
مجنونِ لیلی

مراقب شکستنیت هستی؟

آئینه از همان لحظه ای شروع به کثیف شدن می کند

که پاکش کردی!


پس مواظبش باش...


چون از همان زمانی شکستنی می شود

که آئینه می شود!


حداقل روزی یکبار آگاهانه به نفستان بگوئید: نــــه!

۱۴ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

بره باشی یا گرگ

بـرّه باشی


گرگ روحت میـشـوند


گرگ باشی


حـسّ تنهایی شکارت می‌کند.


۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۹ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

غصه بیا منو بخور

بعضی وقتا دیگه حسش نیست غصه بخوری...


رسما غصه تو رو میخوره.. 


۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۲ ۰ نظر
مجنونِ لیلی