پسرونه

جای مردان سیاست بنشانید درخت

جای مردان سیاست بنشانید درخت

که هوا تازه شود...

به خدا ایمان آرید ،

به خدایی که به ما بیلچه داد

تا بکاریم نهال آلو ؛

صندلی داد که رویش بنشینیم

وبه آواز قمر گوش دهیم ،

به خدایی که سماور را

از عدم تا لب ایوان آورد ،

و به پیچک فرمود :

« نرده را زیبا کن! »

 

(سهراب سپهری)


۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۱۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

شیعه، به شوق مرقد زهرا(س) به قم رسید

شیعه به شوق مرقد زهرا(س) به قم رسید

طاقت نداشت تا به قیامت بایستد


آن کس که جای فاطمه(س) در قم نشسته است

در روز حشر هم به شفاعت بایستد


تو خواهر امام غریبی و این غزل

با بیت ‌هاش در صف بیعت بایستد


من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم

حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد




ما به لطف صفای مقدمتان
دو حرم مثل کربلا داریم

این طرف قم که خاکِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داریم


تو و آقا که جانِ ایرانید
از ازل صاحبانِ ایرانید



۰۶ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۴۶ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

حاصل یک عمر...

حاصل یک عمر پیش چشممان بر باد رفت


چون کسی که رکعت آخر بفهمد بی وضوست 



۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

حرم لبریز زایرها مسافرها مجاورها

حرم لبریز زایرها 

مسافرها 

مجاورها 


گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها 


یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها 


وحالا هرکدام آرام 

زبان واکرده در این ازدحام، آرام: 


"ببین این دست پینه بسته را آقا 

ببین این شانه های خسته را آقا 

به بیخوابی دوچشم خویش رامجبووور کردم من 

به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من 

نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را 

به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را" 



یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت 

یکی بالای گلدسته اذان میگفت 


صدا پیچید در صحن و حرم، گویا درو دیوار با انصاریان میگفت: 

"اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..." 


یکی بغض میان آه را میگفت 

یکی هم خستگی راه را میگفت 

جوان زایری در گریه هایش"آمدم ای شاااه" را میگفت 


خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند 

همانهایی که جاماندند و حالا پای تصویر حرم هستند.. 


۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۱۳ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

"ﮔﻨﺎﻩ" ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻢ!

"ﮔﻨﺎﻩ"، 

ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻢ! 


" ﺧﺪﺍ " ﺩﺍﺭﺩ" ﻓﻮﺕ" ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! 


ﺍﯾﻦ "ﺍﺷﮏ " ﻫﺎ 

ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺴﺖ..


۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

خودت عاشقترم کن ..

اگر گناه میکنم یعنی ... 


هنوز عاشقت نشده ام ...!! 


آخر ... عاشق که روی حرف معشوقش ... حرف نـــــــــــمیزند ...!! 


شرمنده آقا... !! 


خودت عاشقترم کن ..


۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۶ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها

خوشا به حال دل بی شکیب بعضی ها

هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها 


قنوت وتر ... سحر ... در جوار «شش گوشه»

طبیب حاذق درد غریب بعضی ها !


نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت

برات کرب و بلا هی نصیب بعضی ها


دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن

به حق حرمت امن یجیب بعضی ها


به همنشینی پاکان کربلا رفته

گرفته دامن من، بوی سیب بعضی ها


(فاطمه معین زاده)

۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

تا دم از مرگ زدم گفت: "دعا کن برسی!"

مثـــل مغرورترین کــــافر دنیــــــــا که دلش

از کَــفَش رفته و حتی به خدا رو زده است


ناخدایی شده ام خسته که بعد از طوفان 

تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است


تا دم از مرگ زدم گفت: "دعا کن برسی!" 

لعنتـــی بـاز فقط حرف دو پهلو زده است!


(عبدالمهدی نوری)

۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۹ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

تو خود برای ظهورت مصمّمی اما...

رسیده‌ام به چه جایی... کسی چه می‌داند

رفیــق گریــه کجایـــی ؟ کسی چه می‌داند


میان مایـی و با ما غریبه‌ای ؟! افسوس...

چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می‌داند


تمام  روز  و  شبت  را  همیشه  تنهایی

«اسیر ثانیه‌هایی» کسی چه می‌داند


برای مردم شهــری کـــه با تو بد کردند

چه‌گونه گرم دعایی؟ کسی چه می‌داند


تو  خود  برای  ظهورت  مصمّمی  اما

نمی‌شود که بیایی کسی چه می‌داند


کسی اگر چه نداند خدا کـه می‌داند

فقط معطل مایی کسی چه می‌داند


اگر صحابه نباشد فرج کـــه زوری نیست...

تو جمعه جمعه می‌آیی کسی چه می‌داند

 

(کاظم بهمنی)


۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۷ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

تقصیر من ، تقصیر ما ؛ تقصیر ...؟!

می دانی آقــــــا ...

نیامدن شما از نبودنتان دردناک تر است ...

نبودن از تقدیر است

امــّــا ...

نیامدن شما آقا از تقصیر است ...

تقصیر من ، تقصیر ما ؛ تقصیر ...؟!

۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۱ ۱ نظر
مجنونِ لیلی