جوانی طعنه زد بر سرفه هایت
"برادر ترک کن سیگار خود را"
تو اما زیر لب آهسته گفتــی:
توتون با گاز خردل فرق دارد
جوانی طعنه زد بر سرفه هایت
"برادر ترک کن سیگار خود را"
تو اما زیر لب آهسته گفتــی:
توتون با گاز خردل فرق دارد
زندگی...
زندگی دفتری از خاطره هاست.خاطراتی مغشوش،خاطراتی شیرین،که به جان می گسلد
ما ز اقلیمی پاک که بهشتش نامند به چنین رهگذری آمده ایم.
گذری دنیا نام که ز نامش پیداست مایه پستی هاست .
ما ز اقلیم ازل ناشناسانه بدین ریل خراب آمده ایم ...
جوبکی تشنه به دیدار سراب آمده ایم.
ما در آن روز نخست تک وتنها بودیم ،
پدر و مادر و فرزند نبود، خواهر و همسر و دلبند نبود ،
یک زمان دانستیم پدر و مادر و فرزندی هست ،
خواهر و همسر و دلبندی هست، ما همه همسفریم ، همه از سوی خدا آمده ایم،
باز هم رهسپر کوی خداییم و سر تخت مراد پای بر تخته تابوت گذاریم همه
تا ببینیم کی باز کجا چشم مان بار دگر سوی هم باز شود ،
در جهانی که در آن هیچ ندارد اندوه ، زندگی با همه معنی ز نو آغاز شود.
یک گله آهو می شویم ای رافت محض
شاید شما را ضامن ماها بسازند
باید شما امضا کنی آقا که ما را
از نوکران حضرت زهرا(س) بسازند..
هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که
کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
بارها حاجتی آورده ام و هر بارش
پاسخی آمده از سمت تو الا، نشود
امتحان کرده ام این را همه دم در حرمت
هیچ ذکری قسم حضرت زهرا(س) نشود
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصلة غنچه تنگ نیست
در کارگاه رنگرزانِ دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مکتبی که عزّت انسان به رنگ نیست
دارد بهار میگذرد با شتاب عمر
فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
تنها یکی به قلّه تاریخ میرسد
هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست
(محمد سلمانی)
وقتی جواب ضرب دو دو تا عوض شده است
باید قبول کرد که دنیا عوض شده است
معمار، خشت اوّل خود گر چه کج نهاد
دیوار، صاف رفته! ثریا عوض شده است
یک عده رو به میز فقط سجده می کنند
جای اداره ها و مصلّی عوض شده است
عاشق به فکر موی و میان است روز و شب
"آن" پیشکش! که صورت و معنا عوض شده است
حقّ طلاق با زن و مهریه ها کلان...
در شهر، سال هاست که فتوا عوض شده است
بابا درون خانه و مادر اداره است
انگار جای مادر و بابا عوض شده است
امروزه شیر خشک به اطفال می دهند
تعریف بوف و به به و قاقا عوض شده است
حتّی غذای روح، غذای بدن شده است
در سفره جای قابلمه با "دا" عوض شده است
رُبّ فلان و قرعه کشی هاش و سکّه هاش
با خاطرات رُبّ و مربّا عوض شده است
مردم فقط به سود و زیان فکر می کنند
اندیشه ها، نتیجه ی انشا عوض شده است
وجدان میان حجم تقاضای بیخودی
یا لابلای عرضه ی کالا عوض شده است
دیدم که پیر میکده ساندیس می خورد!
میخانه ها و مزه ی می ها عوض شده است
اصحاب کهف نیستم امّا به جان تو
انگار قرن هاست که اینجا عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شد است
یا رب ز ناخدایی و بُت بودن بشر...
بگذر که جای بنده و مولا عوض شده است
(رضا احسان پور)
قدرت تحمل هرکس را از میزان سکوتش بسنجید...
انان که هیاهو میکنند...
بار هیچ چیزی را بر روی شانه خود تحمل نمیکنند....
گناه
خـــروار خـــروار به دل آدم وارد می شــــود!
و با او عجین می شــــود!
و مثقال مثقال باید خارج شود!
مصیبت استـــ ، تطهیر دل گنـــاه گرفته : (
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن.
استغفار امان انسان است.
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای، اذیّتت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟
محزون که شدی استغفارکن.چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را،
استغفارغم ها را از بین می برد.
همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند،
مثلاً وقتی چند نفرکفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد؛
استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی...
(حاج اسماعیل دولابی)