پسرونه

میخ نکوب ، روی دیوار ها نقاشی نکش ...

میخ نکوب ، روی دیوار ها نقاشی نکش ...

خانه ات که اجاره ای باشد ،

دائم به کودکت می گویی:

میخ نکوب ، روی دیوار ها نقاشی نکش ...

و مراقب خانه باش

اما این همه مراقبت برای چیست؟!

چون خانه مال تو نیست ،

مال صاحب خانه است ...

چون این خانه دست تو امانت است

خانه دلت چطور؟!!

خانه دل تمامش سهم خداست ،

در خانه خدا نقش گناه کشیدن

و

میخ گناه کوبیدن ممنوع .....!! 

۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۸ ۱ نظر
مجنونِ لیلی
خوشحالی را فریاد بزن...

خوشحالی را فریاد بزن...

قلبت را آرام کن...

یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت،

نگاه کن به اطرافت،

به خوشبختى هایت،

به کسانی که میدانی دوستت دارند،

به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند،

و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت،

گاهی یک جای دنج انتخاب کن،

گاهی یک جای شلوغ...

آرامش را در هر دو پیدا کن،

هم درکنار شلوغی آدم ها...

هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها...

دلمشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن،

باران را بی چتر بشناس،

خوشحالی را فریاد بزن،

و بدان که تو" بهترینى"


۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۱ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
مفهوم زندگی چیزی جز " عشق " نیست

مفهوم زندگی چیزی جز " عشق " نیست

چنان زنـــدگی را سخت گرفته ایـم گـویـی ساﻝ ها

قرار است باشیم!

کـاﺵ یــاد بــگیـریـــم

رهــا کنیــم

بـگــذریــم

گـاهی بـایـــد رفت …

دﻝ بــه ساحـﻞ نبندیـــم و تن به آب بزنیم…

ما به آرزوهــایمــان یک رسیــدن بــدهــکاریــــم…

زنــــدگــی کــوتــاه است

شاید فرصتی نیست تا عکسی شویم یادگاری بر روی طاقﭽه ای که هر روز گردگیری مان کنند!

اصلا گاهی باید نرسید … اصلا قرار نیست به همه آرزوها رسید

گاهی نرسیدن، نداشتن، تو را عاشق تر میکند…

و مفهوم زندگی چیزی جز " عشق " نیست.


۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۰:۲۲ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار

رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار

با ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ؛
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ؛
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ؛
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت؛
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد...

ولی ....
ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس
ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ،
ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ،
ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯد ؛
ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!!

یک ضرب المثل چینی می گوید :
برنج سرد را می توان خورد. 
چای سرد را می توان نوشید
اما ....
نگاه سرد را ، نمی توان تحمل کرد !!.....

از آدم های پر توقع فاصله بگیر...
مقیاست را به هم می ز نند ...
و حرمت مهرت را میشکنند !!!
چون آنها حافظه ضعیفی دارند
خوبیها را زود فراموش میکنند...

مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؟!
حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر
اما این مهمه
که وقتی از زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار

۲۲ آذر ۹۴ ، ۲۱:۱۱ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
خدایا!  آدم‌های خوب سر راهمون بگذار...

خدایا! آدم‌های خوب سر راهمون بگذار...

خدایا!

آدم‌های خوب سر راهمون بگذار...

حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛

بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود…

کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش

آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ات.

فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را،

یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد.

شاید یکی از دعاهای روزانه ام این باشد که:

خدایا ما را واسطه ی خوب شدن حال دیگران قرار بده

آمین

۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۲:۴۷ ۱ نظر
مجنونِ لیلی
خورشید باش هر چند نورت را نبینند!

خورشید باش هر چند نورت را نبینند!

خورشید باش هر چند نورت را نبینند!

خورشید که باشی...

هرروز می آیی و میروی

منظم و دقیق...

کسی قدر تو را نمیداند

درحضورت سایبانی جستجو میکنند،

سایه را می پسندند و بر تو ترجیح می دهند

با آنکه؛ تمام وجود و هست آن سایه هم از توست...

تمام زندگیشان را از تو دارند اما از تو روی بر میتابند،

ولی ماه که باشی،

یک شب هستی و یک شب نیستی ...

گاهی کامل و گاهی ناقص، همه شیفته ات میشوند،

برایت می سرایند، عزیز می شوی،

حال آنکه ماه هم

نور و زیباییش را از تو دارد،

خورشید باش ،حتی اگر همه تو را نخواهند،

معدن نور ، معدن بخشش ،

بگذار تا همه فکرکنند

تکراری بودن وظیفه توست...

اما بازهم خورشیدباش...

تا همیشه حالت خوب و وجدانت راحت باشه


۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۲:۴۲ ۲ نظر
مجنونِ لیلی
خدا این ها را نگیرد از هم…

خدا این ها را نگیرد از هم…

"پست ثابت"

آدمها همدیگر را پیدا مى کنند…

از فاصله هاى خیلى دور…

از تهِ نسبت هاى نداشته…

انگار جایی نوشته بود که اینها

باید کنار هم باشند!!!

مى شوند همدم،

مى شوند دوست،

مى شوند رفیق،

اصلأ مى شوند جانِ شیرین…!!!

درست مى نشینند روى طاقچه ى دلِ هم…

حرف هایشان یک جورِ خوبى دلنشین است،

دل براى خنده هایشان ضعف مى رود؛

اصلأ بودنشان شیرین است !!!

وقتى هم که نیستند،

هى همدیگر را مرور مى کنند و مُدام

گوش به زنگِ آمدن هم هستند…!!!

خدا این ها را نگیرد از هم…

الهی آمین

چه قدر شبیه قصه من و توست

۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۷ ۶ نظر
مجنونِ لیلی
انسان های احساســـی را باید قرنطینه کرد!

انسان های احساســـی را باید قرنطینه کرد!

انسان های احساســـی را باید قرنطینه کرد!

باید بردشان دورِ دور ....و دورشان را بلندترین حصار دنیا کشید...

انسان های احساســـی را ...

می دانی !

خراب می کنند دنیا را ...

نمی گذارند آدمک ها راه خودشان را بروند ،

نمی گذارند دنیا یخ ببندد ،

نمی گذارند ...

انسان های احساســـی را باید قرنطینه کرد!

اگر جایی برایشان اندیشیدی ،

مرا هم سوار کن!!!


۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۲ ۳ نظر
مجنونِ لیلی
گوش کن باران را که پیامی دارد..

گوش کن باران را که پیامی دارد..

کاش باران بودم و غم پنجره را می شستم

و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده

از سر عشق ندا می دادم

پاک کن پنجره از دلتنگی، که هوا دلخواه است

گوش کن باران را که پیامی دارد

دست از غم بردار، زتدگی کوتاه است

باز کن پنجره را، روز نو در راه است…


۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۷ ۱ نظر
مجنونِ لیلی
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا

بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد

و کمی

دلش از دوری تو دلگیر است

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش

به رهت دوخته ، بر درمانده

و شب و روز دعایش این است

زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی

و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را

همه هستی و رویایش را

به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد

مهربانم، ای خوب

یک نفر هست که با تو

تک و تنها با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور

پراحساس و خیال است و سرور

مهربانم این بار یاد قلبت باشد

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار

که تو با دلی سبز و پر از آرامش،

راهی خانه خورشید شوی

و پر از عاطفه و عشق و امید

به شب معجزه و آبی فردا برسی

"مهین رضوانی فرد"

۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی