دردِ من نیست ، که این درد پریشانی هاست
این جنون لازمه ی کوچ بیابانی هاست

پشت من پهنه ی زخم است ، ولی شهر هنوز...
اولین دغدغه اش پینه ی پیشانی هاست

از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ...؟
به کجا می روم این راه پشیمانی هاست ...

چند وقتی است که بی حوصله ام ، بی شعرم
چشمهایِ تو ولی رمز غزل خوانی هاست
من به جز (شعر) به جز( آه )بساطم خالی است ...
تو به جز عشق ، دلت صحنه ویرانی هاست

من پریشان به پریشانی چشمان تو ام ...
چشمهای تو پریشان به پریشانی هاست

می توان گفت نمک گیر نگاهم شده ای ...
بی نمک نیست اگر سفره بی نانی هاست

من کمی بیشتر از عشق تورا می فهمم
عشق راه و روشِ بچه دبستانی هاست   ...

«عمران میری»