من کی ام؟ عکسی که سرگرم تماشای خودم؟
یا فریبم، نقش بازی می کنم جای خودم؟!
خسته از تکرار خود در سینمایی سوت و کور
صحنه ی موهومی ام در چشم دنیای خودم
مثل نقّاشی غریبم که "تویی" طرح مرا
بی هویّت می کند با جعل إمضای خودم
من کتاب مبهمی هستم که دست سرنوشت
داستانم را رقم زد حول معنای خودم
صفحه های خالی ام از جمع تنهایی پُر است
دلخوشم با خاطرات هرکه منهای خودم
شوق عرفانی که پیدا در کلامی نارساست
گم شدم در حیرت حلّ معمّای خودم!
من کی ام؟ شاید همان که پیش پای زندگی
رفته بودم پیشواز مرگ با پای خودم
شاعر:؟
پ.ن:
- و این پایان منِ سابقِ
- با اینکه این وبلاگ رو از سال 92 ساختم ولی از مدت ها قبل توی مجازی نقش یه وب نویس مختصر رو داشتم و توی همه این مدت ها هویتم با یه منِ ثابت در حال رشد بود.
- دچار دوگانگی دو من در خودم شدم، هیچ برتری خاصی نسبت به هم ندارند ولی برگشتن به منِ اول امکان پذیر نیست و باید تمومش کنم. (انقدر من من شد، یاد شعر چهل من افتادم)
- این منِ جدید مثل یک فصای بی نهایت در بی نهایت در بی نهایتیه که هیچی داخلش نیست، هیچی میتونه تداعی کننده چی باشه؟ یه سیاهی مطلق یا یه سفیدی مطلق؟ ترجیح میدم سفیدی مطلق باشه با یه مقدار خرت و پرت از منِ قبلی
- چیزی که تغییر نکرده توی این دو من، درونگرا بودنمه و این یعنی باید هنوز بنویسم (چقدر هم خوب مینویسم 😐) ولی این پست آخرین مطلب این وبلاگ "پسرونه" است.
- با اینکه امید چیز خوبی نیست ولی به امید بهترین اتفاق ها براتون 🙏🌹