پسرونه

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدایا» ثبت شده است

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا

بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد

و کمی

دلش از دوری تو دلگیر است

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش

به رهت دوخته ، بر درمانده

و شب و روز دعایش این است

زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی

و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد

مهربانم، ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را

همه هستی و رویایش را

به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد

مهربانم، ای خوب

یک نفر هست که با تو

تک و تنها با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور

پراحساس و خیال است و سرور

مهربانم این بار یاد قلبت باشد

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار

که تو با دلی سبز و پر از آرامش،

راهی خانه خورشید شوی

و پر از عاطفه و عشق و امید

به شب معجزه و آبی فردا برسی

"مهین رضوانی فرد"

۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۴ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

از خوبی تو بود که من بد شدم!

اما 

با این همه 

تقصیر من نبود 

که با این همه... 

با این همه امید قبولی 

در امتحان سادهْ تو رد شدم 

اصلاً نه تو ، نه من! 

تقصیر هیچ کس نیست 

از خوبی تو بود 

که من 

بد شدم! 


(قیصر امین پور)

۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۹ ۳ نظر
مجنونِ لیلی

انتهای هـرزگی گاهـی به ایمان می کشد

کی خدا در خاطرات خلقتش خطی سـیاه 

عـاقبت با بغـض دور نام انسـان می کـشد ؟؟ 


نه !‌ خدا تا لحظه ی مرگ از بشر مأیوس نیست 

انتهای هـرزگی گاهـی به ایمان می کشد 


خوب می دانم چـرا با مـن مدارا می کنی 

جور جهل بره را همواره چوپان می کشد 


برده داران خوب می دانند کار خویش را 

برده وقتی سیر شد کارش به طغیان می کشد


(اصغر عظیمی مهر)

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

مرا به خودت روز به روز وابسته تر کن

خدایا  


مرا به خودت  


روز به روز وابسته تر کن   


که لحظه ایی  


 احساس استقلال،   


شیطان را  رجیم کرد

۱۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۷ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

کدامین وادی عشقت پریشانی و حیرانیست؟

ادامه مطلب...
۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۲ ۱۲ نظر
مجنونِ لیلی