نوعی بی خیالی هست که معمولا بعد از انتظار کشیدن های طولانی پیش می آید...

بعد از مدتها تلاش کردن 

دویدن و به در و دیوار زدن 

بعد از مدتها خواستن بی نتیجه!


یکدفعه احساس می کنی خسته ای، 

بریده ای، دیگر توانش را نداری و هیچ چیز برایت مهم نیست...

به اینجا که میرسی فقط دلت میخواهد تماشا کنی 

برایت فرقی نمیکند رسیدن یا نرسیدن...

آمدن یا نیامدن، ماندن یا رفتن...

به اینجا که میرسی

نه دلتنگ می شوی نه دلخوش...

می گویی بی خیال!

و این بی خیالی غمگین ترین حس دنیاست...!


پ.ن: یکی نوشته بود اگه خدا شاهده پس کی قاضیه؟