گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد
نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی
آخرقصه همآغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست! تو یکروز یهودا بشوی