یخ در بهشت ما مشهد الرضاست
اوج تمام پر زدنم مشهد الرضاست
یخ در بهشت ما مشهد الرضاست
اوج تمام پر زدنم مشهد الرضاست
مانده ام مشهد روم یا شهر مولا بهتر است
در جوابم آمده بیتی که الحق محشر است
هم رضا باشد علی، هم مرتضی باشد علی
پس نجف طوس است و طوس ایوان طلای حیدر است
پاییز را بگو. . .
شهریور را
به خاطر سفر
به مشهدش می خواستم
حالا که نشد زیارتت
بگو پاییز را
زودتر بیایید!
یک دنیا برگ دارم
برای ریختن!
یک گله آهو می شویم ای رافت محض
شاید شما را ضامن ماها بسازند
باید شما امضا کنی آقا که ما را
از نوکران حضرت زهرا(س) بسازند..
حرم لبریز زایرها
مسافرها
مجاورها
گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها
یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها
وحالا هرکدام آرام
زبان واکرده در این ازدحام، آرام:
"ببین این دست پینه بسته را آقا
ببین این شانه های خسته را آقا
به بیخوابی دوچشم خویش رامجبووور کردم من
به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من
نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را
به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را"
یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت
یکی بالای گلدسته اذان میگفت
صدا پیچید در صحن و حرم، گویا درو دیوار با انصاریان میگفت:
"اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..."
یکی بغض میان آه را میگفت
یکی هم خستگی راه را میگفت
جوان زایری در گریه هایش"آمدم ای شاااه" را میگفت
خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند
همانهایی که جاماندند و حالا پای تصویر حرم هستند..