پسرونه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان (عج)» ثبت شده است

تازه این اوّلِ صُبح است و غُروبش در پیش...

تازه این اوّلِ صُبح است و غُروبش در پیش...

جُمعه و غُصه یِ تنهایی و بی حوصلگی

تازه این اوّلِ صُبح است و غُروبش در پیش...


پ.ن: « وقتی جمعه ها میام سرکار نمیدونم چرا دلم شور میزنه

هرچند برای کار شیفت، روزهای هفته نباید معنی خاصی داشته باشه

یا لااقل میشه گفت جمعه ها خیلی هم بهتره چون خلوت تره

ولی یه حسی میگه تو الان نباید اینجا باشی

کجا باشی رو نمیدونم 

کنار حضرت عشقت باشی

توی رخت خوابت باشی

نوک قله یه کوه باشی که برای کوهنوردی رفتی

رفته باشی دنبال رودخونه

یا صبحانه "مهدیه امام زمان(عج)" رو خورده باشی و دعای ندبه زمزمه کنی

این شعره هم دیروز تا حالا توی سرم داره تاب میخوره

جالبه که هر روز یه شعر خاص میشه ورد زبونم »


دلم گرفته برایت

زبان ساده ی عشق است

سلیس و ساده بگویم،

دلم گرفته برایت ...



۲۵ دی ۹۴ ، ۰۷:۱۴ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو ...

علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی می میرد. 
اما هرکس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می‌کند که 
ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد. 
ماهی به خاطر آب خودش را می کشد... 


" رضا امیرخانی / ارمیا "

۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۸ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

خودت عاشقترم کن ..

اگر گناه میکنم یعنی ... 


هنوز عاشقت نشده ام ...!! 


آخر ... عاشق که روی حرف معشوقش ... حرف نـــــــــــمیزند ...!! 


شرمنده آقا... !! 


خودت عاشقترم کن ..


۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۶ ۲ نظر
مجنونِ لیلی

تقصیر من ، تقصیر ما ؛ تقصیر ...؟!

می دانی آقــــــا ...

نیامدن شما از نبودنتان دردناک تر است ...

نبودن از تقدیر است

امــّــا ...

نیامدن شما آقا از تقصیر است ...

تقصیر من ، تقصیر ما ؛ تقصیر ...؟!

۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۱ ۱ نظر
مجنونِ لیلی

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از اشکی که میریزد زِ چشم یار میترسم 

از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم 


همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس 

من از خوابیدن منجی، درون غار میترسم ! 


رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند 

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم 


همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن 

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! 


شده کار حبیب من سحرها بهر من توبه 

ز آه دردناکِ بعد استغفار میترسم


۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۵۵ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

همه دارند و همه ندارند مگر میشود؟

می نویسم دلم آتش دارد 


همه دارند و همه ندارند مگر میشود همه داشته باشند و همه نداشته باشندش؟؟


آری میشود 


و شده است 


سالهاست که مردم امامی را دارند اما همه آن را از خود دور کرده اند 


و این میشود که او را دارند اما او را ندارند 


دلتنگ آقاییم


۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۸:۱۲ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

چشم هایم از دلم رنجیده اند

چشم هایم از دلم رنجیده اند / هرچه را دل خواست آنها دیده اند


در عوض یک کار مشکل خواستند/ دیدن موعود از دل خواستند


چون نباشد دل پی دریای نور / بسته باشد دیده هنگام ظهور


مهدیا دل را خودت یاری بده / چشمهایم را تو دلداری بده

۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۵ ۰ نظر
مجنونِ لیلی

این جمعه هم گذشت

ادامه مطلب...
۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۲ ۶ نظر
مجنونِ لیلی

سلام فخر دو عالم

ادامه مطلب...
۰۹ تیر ۹۲ ، ۰۳:۰۸ ۶ نظر
مجنونِ لیلی